۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
گلواژههای احمدینژاد!!!
فرار مغزها و سرمایهها نداریم، هرکس آزاد است هر کجا که خواست زندگی کند!
امارات اگر پیشرفت کند، انگار ما پیشرفت کردهایم!
برخلاف نظر بقیّه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ میکنند!!!
مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوّع میگیرند!
برخلاف دولتهای قبلی ما در انتخابات شوراها، بیطرف عمل کردیم!
اینکه میگویند دوتا بچّه کافیه، بنده معتقد نیستم. کشور ما برای صد و بیست میلیون نفر جا دارد!
۴۲ روزنامه علیه دولت مینویسند!
یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف میزند، آن وقت شما بهش ایراد میگیرید؟
در کشور ما طیّ این دو ساله معجزه اقتصادی رخ داده!
گوجهفرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، بغل خانه ما ۱۲۰۰ تومان است!
رشد تورّم ۲۳ درصدی (گفته مرکز پژوهشهای مجلس) دروغ است، تورّم ۱۳ درصد است! من نگفتم نفت را سر سفرهها میآورم!!
در سخنرانی من در مجمع عمومی سازمان ملل، یک نفر گفت که فلانی، یک هاله ای از نور صورت تو را فرا گرفته بود!
امروز همه به این واقعیّت معتقدند که در حال حاضر، کشور را امام زمان مدیریّت میکند.
بعضی افراد بیایمان میگویند که ما در هیئت دولت، یک صندلی برای آقا خالی میگذاریم، در حالی که اگر آقا به هیئت دولت بیاید که تنها نمیآیند! با یارانشان تشریف میآورند!
میانگین سنّ دانشمندان هستهای ما، 17 سال است!
یک دختر 15 ساله در شیراز توانسته است در زیرزمین خانهشان، اورانیوم را غنی کند!
با چاقوی زنجان، دست و پای دشمنان این مملکت را قطع میکنیم!
آقای مشایی مظلوم واقع شدند! ایشان هیچ گاه نگفتند ما با ملّت اسرائیل دوست هستیم! (بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم!)
روشنفکران، به اندازه بزغاله هم نمیفهمند!
سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیدهاند، مثل این پیرزنها که در صف، زنبیل میگذارند!
(در کنفرانسی در آمریکا فرمودند:) من میخواهم یکی دو نکته بگویم (بعد ان تا پوینت گفت)!
آقای کردان مظلوم واقع شدند و استیضاح ایشان غیرقانونی است!
50 درصد جابهجاییها در تهران، میتواند با منوریل انجام شود!
هرگز نمیگذارند که اوباما رئیس جمهور آمریکا شود!
بهای کنونی نفت (150دلار در سال 86) بسیار پایین است و من پیشبینی میکنم که نفت به 200 دلار هم برسد!
من به آقای علیآبادی گفتم که خودت با قدرت وارد فوتبال شو و فدراسیون فوتبال را اداره کن!
عدّهای میگویند که بازار آزاد همه چیز را حل میکند، ولی من به شما میگویم که بازار آزاد برای دزدها و سارقهاست!
روز بسیج، نقطه عطف تاریخ بشریّت است!
۱۳۸۸ آذر ۳, سهشنبه
4 آذر سالگرد شهید خدمت دکتر سامی بر همگان تسلیت باد
ظهر چهارشنبه دوم آذر ماه 67 سه ضربه كاري يك جنايتكار حرفهاي بر مغز دكتر كاظم سامي كه در پشت ميز طبابت آخرين ساعت خدمت روزانهاش را ميگذراند وارد آمد! دو روز و نيم تلاشهاي جانفشانه دكتر جراح و مسئولين بيمارستان ساسان و مقاومت سرسختانه خود بيمار در برابر مرگ به جائي نرسيده در ساعت 30/21 جمعه 4 آذرماه دكتر سامي عزيز، مردانه و مظلومانه در سن 54 سالگي جان شيرين و دانش امانتي را تسليم خداوند جان آفرين و توانمند حكيم نمود . . . انالله و انا اليه راجعون
چهارم آذر بیست و یکمین سالگرد شهيد راه حق و خدمت دكتر كاظم سامي است
بنده خدا بود، رهرو خط انبيا، دشمن دروغ و دروغگويان، گواه حق و از شايستگان خدمتگزار. مصيبت و درد اختصاص به خاندان سامي نداشت، دوستان و ياران، همفكران و همكاران، درمان شدگان، شاگردان او و همه ايرانياني كه آشنائي قبلي با افكار و خدمات سامي داشتند يا آگاه از فاجعه پيش ساخته شدند، داغديده و كوبيده گشتند.
چه عيادت كنندگان دوران بيهوشي، چه تشييعكنندگان و به دوش گيرندگان جنازه تا به خاك سپردن در "ابنبابويه" چنين تجمع خودجوش و تأثر بيشائبه مردان و زنان طبقات مختلف، بيسابقه و غير قابل مقايسه با عزاداريهاي خانوادگي يا فرمايشي تبليغاتي بود. حكايت از همآوايي و همدردي كل جامعه دردمند ايراني ميكرد.
كاظم سامي كرماني دانشآموز هم مدرسهاي علي شريعتي و پرورش يافته مكتب استاد محمدتقي شريعتي، از ابتداي جواني همگام با نسل جوان ستمكشيده و سرگردان كه تشنه آزادي و ارزش انساني و استقلال كشور بودند و اسلامي را ميخواستند كه از خرافات و ركود و ريا پاك شده باشد، به صف پايهگذاران كانون نشر حقايق اسلامي (مشهد)، انجمن اسلامي دانشجويان (تهران) و سپس انجمن اسلامي پزشكان پيوست. ضمن آنكه با تخصص روانپزشكي و تلاش شخصي به درمان بيمارشدگان از رنج و نابسامانيها ميپرداخت. با ياران همفكر و ديگر مبارزان هم زندان گشت و تا پيروزي انقلاب اسلامي وسرنگوني استبداد 2500 ساله شاهنشاهي از پا ننشست. پس از پيروزي با قبول پست وزارت بهداري با دولت موقت كه رهبر انقلاب آنرا دولت امام زمان ناميده بود، همكاري نمود. شب و روزش در آن ماههاي بحراني و نگراني وقف ايفاي وظيفه و سامان دادن به سلامت و سياست و سرنوشت مملكت بود. در برابر كارشكنيها و بيوفائيها مانند ساير وزرا استعفا داده به مطب و به مبارزه براي دفاع از مردم و آرمانهاي انقلاب برگشت. نماينده مردم در مجلس اول شد. آخرين دلخوشي او خلوت خانواده بود، با مختصر درمان و چاپ و پخش كتاب و گاهگاه ديدار و گفتار با تني چند از همفكران در محافل دربسته و بركنار، معذلك اميد به خود و خوديها و خدا را از دست نداد.
براي كسي كه جز خدمت و دوستي رابطه ديگر ي با مردم نداشت و در عالم سياست و مبارزه نه با دولت و نهادها به معارضه و براندازي پرداخته بود و نه با هيچ خلق و گروه در افتاده مرتكب خيانت و جنايتي شده بود. هيچكس احتمال چنين سوء قصد تنظيم شده بيرحمانه را كه هم ترور جان بود و هم ترور وجدان، نميداد. در بادي امر حدس زده ميشد كه كار يك بيمار رواني از جا دررفته باشد. وقتي از چگونگي حمله و ترتيبات حساب شده آن مطلع ميشدند در پي يك ترور سياسي از ناحيه يك گروه مخالف درگير ميرفتند كه آن هم با توجه به اخلاق و افكار و فعاليتهاي دكتر سامي و دوستانش قابل توجيه نبود.
عمل نه تصادفي بود نه بيحساب و نقشه. انتخاب شخص سامي و ضربات وارده بر مغز و پيكر با چنان شدت و وحشت، پيامي همراه داشت. هشدار خصمانه و اخطاري بود بههمه صاحبان مغز و دل كه طرفدار حق و خدمت و عدالت از طريق منطق و مسالمت باشند.
و چه خوب گفت پروانه فروهر : پیکر سامی را که به سختی نفس میکشید با زخمهای بسیار بر تخت بیمارستان بهخاطر میآورم و با خود میگویم، بهراستی بهچه گناهی؟ گرچه خوب پیداست آن مرگ دردناک، تاوان تلخ عمری تپیدن برای مردم است .
آری اینچنین بود مرگ یک اسطوره یادش گرامی روحش شاد
۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
نام او می ماند
مهدی سحابی، تبلور تلاش چهار نسل فرهنگی کشور از میان مان رفت. بیش از 300 روزنامه نگار، نویسنده، مترجم و هنرمند درگذشت او را به فرهنگ ایران زمین تسلیت گفتند.
مهدی سحابی برای بسیاری نماد ایرانیانی بود که زندگی خود را وقف اعتلای کشورشان کرده اند. آزادگی، فروتنی، پشتکار، مهربانی، صمیمیت همراه با دانش و توانایی حرفه ای به او شخصیتی یگانه بخشیده بود.
چهارشنبه 27 آبان، 18 نوامبر، همکاران و دوستان مهدی با او وداع خواهند کرد.
متن اطلاعیه آنان به این شرح است:
جدیت در کار، بیزاری از کاهلی، و فروتنی ذاتی از خصایل او بود. در زندگی عادی چندان متواضع بود که هیچ کس از ظاهر او به باطن و فکر و فرهنگش پی نمی برد، و در زندگی حرفه ای چندان فروتن که می گفت در یک ترجمه خوب، مترجم اصلا نباید دیده شود. می گفت « ترجمه از فروتنانه ترین کارهای دنیاست؛ هرچقدر بیشتر زحمت بکشید کمتر باید دیده شوید ».
در مدت چهل سالی که در خدمت فرهنگ ایران بود بیش از چهل اثر به زبان فارسی تقدیم کرد. آثاری که برخی از آنها نه یک جلد، که ده جلد است، و نه یک سال که ده سال کار برده است. از سه زبان انگلیسی ، ایتالیائی و فرانسه ترجمه می کرد و هر سال گام بلندتری در کار خود بر می داشت. به تجربه توانائی های زبان فارسی را کشف کرده بود. می گفت این زبان فارسی نیست که ناتوان است، فارسی زبانان خویشکاری خود را از یاد برده اند. رمان نویس، مجسمه ساز و نقاش توانائی بود که نمایشگاههای موفقی از آثارش برگزار کرده بود.
فرهنگ ایران با تلاش های او بارور تر شد. درگذشت مهدی سحابی را به فرهنگ ایران تسلیت می گوییم.
سعید آذین – مهروا آروین – ناهید آرین – نوذر آزادی – داریوش آشوری – آیدین آغداشلو – کمال آقایی – سیروس ابراهیم زاده – محسن ابراهیم – امیر اثباتی – ایمان اثنی عشری – احمدرضا احمدی – بابک احمدی – مهران احمدی – جمشید ارجمند – شهرزاد اسفرجانی – نگار اسکندرفر – محمدرضا اصلانی – حوری اعتصام – شاپور اعتماد – هوشنگ اعلم – منوچهر افسری – حسن افشار – آریا اقبال – ابراهیم اقلیدی – محمدهاشم اکبریانی - سیمین اکرامی – گلی امامی – فاطه امدادیان – اسدالله امرایی – فرخ امیرفریار – احمد امینی – علی اکبر انصاری-علی انوری – حسن انوشه – بیژن اوشیدری – محمد اینانلو– محمدرضا باباجان – منوچهر بدیعی– لیلی برات زاده – رضا براهنی – گلبرگ برزین – مجید برومند – عاطفه بزرگ نیا – ناصر بلوری افشار – کتایون بناخیری – محمد علی بنی اسدی – رخشان بنی اعتماد – رضا بنی صدر – محمد بهارلو – سیمین بهبهانی – علی بهبهانی – برمک بهره مند – محمودرضا بهمن پور – مسعود بهنود – باقر پرهام – کیومرث پوراحمد – بزرگ پور احمد – احمد پوری - زویا پیرزاد – شیده تامی – صادق تبریزی – ناصر تجاره – عبدالله تربیت – صفدر تقی زاده – لاله تقیان – پرویز تناولی – فرهاد توحیدی – مرجان تهرانی – حبیب الله تیموره – منیژه تیموری – محسن ثلاثی – پرویز جاهد – عبدالرحیم جعفری – محمد رضا جعفری – یوسف جفرودی – احمد جلیلی – حسن جلیلیان – اسماعیل جمشیدی – آسیه جوادی – محمد رضا جوادی – رامین جهانبگلو – امیرحسنن چهل تن – بهزاد حاتم – علی اصغر حاج سید جوادی – محمد حسن حامدی – ناصر حداد – محمود حدادی – لیلا حسینخانی – محمد حسینی – محمود حسینی زاد – حسین حسینخانی – مریم حسینی – علی محمد حق شناس – اوژن حقیقی – علی حقیقی – ابراهیم حقیقی – مانی حقیقی – سعید حمیدیان – الهام خاکسار – سعید خاموش – مهین خدیوی – فرهاد خردمند – مسعود خرسند – بهاءالدین خرمشاهی – تقی خلج نژاد – امیرحسین خورشیدفر - مسعود خیام – احمد دامود – فرهاد داودی – حمید داورزنی – بهرام دبیری – مرتضی درباغی – کامبیز درمبخش – ایران درودی – عذرا دژم – مصطفی دشتی – پرویز دوایی – محمود دولت آبادی – علی دهباشی – سارا دهقان نصیری – علی ذرقانی – همایون ذرقانی – علیرضا رئیس دانا – فریبرز رئیس دانا – جعفر رحیمی نژاد – بهزاد رحیمیان – داود رشیدی – علی رشیدی – بهمن رضایی – حمید رضا رضایی – رضا رضایی – حسن رمضان زاده – علی اصغر رمضانی – علیرضا رمضانی مصطفی رمضانی – منیرو روانی پور – امیدروحانی – ع. روحبخشان – اسماعیل رها- گیتی رهنما- ناصرزراعتی- زهرا زرکش فرد- ایرج زرگامی- نورالدین زرین کلک- شهاب زمانیان- مریم زندی- محمد زهرایی- بابک زیرک- مهران زیرک- کاظم سادات اشکوری- فرشته ساری- محمدعلی سپانلو- جلال ستاری- محسن سروآزاد – زویا سعادت- سیما سلامتبخش – فریال سلحشور- پوری سلطانی- فهیمه سلیمی- احمد سمیعی- عنایت سمیعی- پیروز سیار- فرح سیدابوالقاسم- علی اصغرسیدآبادی- سیدمرتضی سیدابوترابی- فیروزه شافعی- سپیده شاملو- فریده شاهرودی- داریوش شایگان- منصوره شجاعی- مجید شفتی- محمد شمس- محمد شمس خو- محمد شمس لنگرودی- سعید شهلاپور- شهپر شهلاپور- داود شهیدی- کامران شیردل- بهزاد شیشه گران- کوروش شیشه گران- شیرین شیبان – مهناز شیر محمدی- قطب الدین صادقی- سیدعلی صالحی- فرج الله صبا- محمد صنعتی- خسرو طالب زاده- احمدطالبی نژاد- جواد طالعی – فرزانه طاهری- شهلا طهماسبی- ندا عابد- احمد عالی- مجید عباسی- علی عبداللهی- هرمزعبداللهی- مسعود عربشاهی- سیروس علی نژاد- سمیرا علیجانزاده- مجتبی عمرانی – مهدی غبرایی- احمد غلامی- کامران فانی- مهدی فخری زاده- مریم فخیمی- محسن فرجی- پوران فرخزاد- م. فرزانه – کیان فروزش- ناهید فروغان- مراد فرهادپور- امرالله فرهادی- علیرضا فرهمند- محمد قائد شرفی- امیر قاسمی زاده- آناهیتا قبادیان- علی اصغر قره باغی- مرضیه قیصری – کامران کاتوزان – محمدعلی کاتوزیان- جهانگیر کازرونی- مدیا کاشیگر- سپیده کاظمی- طلیعه کامران- ناهید کبیری- فرزانه کرم پور- آصف کریمی- ایرج کریمی- نیکی کریمی- ابراهیم کریمی- حسین کریمی- میرجلال الدین کزازی- ایرج کلانتری- پرویز کلانتری- باران کوثری- جهانگیر کوثری- رضا کیانیان- خجسته کیا- عباس کیارستمی- لیلی گلستان- احمد گلشیری- هوشنگ گلمکانی- پریوش گنجی- فیروز گوران- فریده لاشایی- فرشید مثقالی- پوپک مجابی- حسین محجوبی- محمد محمدعلی- مهدی محمدی- احمد محیط – عباس مخبر- منیژه مخبر- سید ابوالحسن مختاباد- جعفر مدرس صادقی- هوشنگ مرادی کرمانی- هومن مرتضوی- فریبرز مزارعی- مسطفی مستور- بهروز مسلمیان- شهرزاد مشاور- ساعد مشکی- عباس مشهدی زاده- محمد جواد مظفر- غلامحسین معتمدی- غلامرضا معتمدی- اکبر معصوم بیگی- شهلا معصوم نژاد- حسین معصومی همدانی- علی معنوی- نازیلا مقدم- فهیمه ملکی- بهرخ منتظمی- شاپور منوچهری- ضیاء موحد- داوود موسایی- حافظ موسوی – مریم موسوی- ناهید موسوی- نسترن موسوی- محبوبه مهاجر- مسعود مهاجر- مهران مهاجر- مسعود مهرابی- داریوش مهرجویی- احمد میرعابدینی- حسن میرعابدینی- کاوه میرعباسی- مهشید میرمعزی- زهرا میرزایی- علی میرزایی- کیومرث نائینی- عمید نائینی- نادر نادرزاد- غلامحسین نامی- محمد نبوی- عبدالرحمن نجل رحیم- سیمین دخت نراقی- محمود نزای- غلامحسین نصیری پور- مهری نگاری- حسن نمک دوست تهرانی- محبوبه نوذری- جهانبخش نورایی- مینا نوری- توکا نیستانی- صالح نیک بخت- محمد واشویی- جعفر والی- مژگان والی پور- هنگامه وثوق- احمد وثوق احمدی- اردوان وزیری تبار- بهاره وشکینی- کاوه وفاداری- فریبا وفی- فرهاد هادیان- علی هاشمی- قاسم هاشمی نژاد- هادی هزاوه- جعفر همایی- صفی یزدانیان- عباس یاری- پیام یزدانجو- مهدی یزدانی خرم – ترانه یلدا
۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه
آهنگ جدید برای حمایت از جنبش سبز
http://www.dl-irhits.com/88/8/single/Hami%20-%20Ham%20Ghadam.mp3
۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه
بسیار تاسف بار
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه
۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه
سرود جدید ایران
لطفا این فایل را دریافت وتکثیر کنید
۱۳۸۸ مهر ۲۱, سهشنبه
چرنوبیل سپاه در تهران
با اینکه خبر راه اندازی شاهکار ملخ مخها دستگاه تولید امواج مهلک پارازیت در روز شنبه در بسیاری از سایتها آمده بود اما کودتاچیان که از ترس آگاهی ملت درهول و هراس افتاده اند از دیشب اقدام به پخش 1000 گیگاهرتز امواج برای قطع برنامه های ماهواره ای کرده اند این امواج بسیار خطرناک و سرطان زا حتی مایکروفرهای خانگی پخت غذا را دچار مشکل کرده است در منزل من مایکروفر کارنمیکند و همه شبکه ها قطع شده است حتی شبکه های خودشان( خیابان شریعتی پایین تر از دولت) این یک شاخص وحشتناک است . تمام شهروندان تهرانی در معرض خطر هستند و در واقع این یک چرنوبیل دهشتناکی است که هر روز حجمی از امواج سرطان زا را وارد بدن ما میکند ،حالا باید بدویم دنبال سلامتیمان ،این امواج اصول گرا و اصلاح طلب نمیشناسد همه در معرض خطرند.لذا ضرورت دارد کسانی که به احمدی نژاد هم رای دادند حالا دیگر به جنبش پیگیری سلامتیشان بپیوندند و زندگی خود و فرزندانشان را از خطر ابتلا به بیماریهای مهلک نجات دهند .این امواج میتواند نسوج نرم بدن ما مانند پوست ، بافتهای چشم ، تیروئید و نسوج و بافتهای داخلی و بخصوص بافتهای مغزی را بشدت تحت تاثیر قرار دهد و باعث بروز سر دردهای میگرنی و بروز سرطان بویژه در سنین بالاتر در کسانی شود که مدت طولانی در معرض این امواج مهلک بوده اند . دردناکتر از همه وضع کودکان ،نوجوانان و زنان بویژه زنان باردار که هم خود و هم جنین درون رحم بشدت در معرض خطر قرار دارند .در زنان بافتهای نرم بدنی مثل دهانه لوله رحم ، بافتهای خود رحم و سینه ها در معرض خطر بیشتری قرار دارند .سپاهیان که تا امروز برنج با بخار سرطان زای آرسنیک دار به ملت داده اند هم اکنون امواج چرنوبیلی که کمتر از خطر مواد رادیواکتیو در چرنوبیل روسیه نیست را راه اندازی کرده اند .موضوع بسیار جدی تر از آنی است که تصور شود .احتمال تولد فرزندان ناقص الخلقه ،نسلی عصبی و معلولیت های ناشی از تغییر جهشی ژنها بسیار بسیار محتمل و دور از انتظار نیست .این همه بها برای چی ؟ برای اینکه سپاه میگوید اگر مردم تهران ماهواره تماشا کنند اسلام به خطر می افتد ! پس بهتر است به سرطان مبتلا شوند تا اینکه ماهواره تماشا کنند !. این حاکمیت جهل و تخریب و دروغ و قتل و کشتار 30 سال است که با ورود تکنولوژی به کشور مبارزه میکند از ویدیو پلیر های قدیم و سی دی گرفته تا این اواخر هم ماهواره و اینترنت .بسیاری از جوانان وطن بخاطر داشتن ویدیو در دهه 60 اعدام و نقاب در خاک کشیدند . از ایرانیان با نفوذ در خارج کشور خواهشمندیم از طریق سازمان بهداشت جهانی ،اتحادیه مخابرات راه دور یا هر نهاد دیگری که امکان دارد به هموطنان خود در ایران کمک نمایید .اینها بر پایه تفکر انجمن حجتیه افساد (ایجاد فساد و فتنه در جامعه به هر شکلی) را مباح میدانند تا اینکه در ظهور منجی تعجیل حاصل شود و این را عین صواب میدانند . هم میهنان اطلاع رسانی کنید خیلی زود، دیر میشود و ما وارث نسلی دردمندتر از این میشویم> |
۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه
جنگ تحميلي ، خزر ، تناقض و...
1- عقب نشيني از حقوق ملت ايران خيانت است...
2- ما بر سر حقوق مسلم خود حاضر به مذاكره با هيچ كشوري نيستيم...
3- ما ذره اي از حقوق ملت ايران عقب نشيني نخواهيم كرد...
4- اصولا ملت ايران به اجازه نخواهد داد كه بر سر حقوق اساسي آنها با كسي مذاكره كنيم...
5- ما ذره اي از حقوق ملت ايران عقب نشيني نخواهيم كرد...
6- ما از حقوق ملتمان به اندازه سر سوزني كوتاه نمي آييم....
7- جهانيان بدانند ملت ايران از حقوق مسلم خود عقب نشيني نخواهد كرد...
8-
....
جملات فوق عينا متن گفته هاي مسئولين ايران است.
در طي ساليان اخير چندبار جملات فوق را شنيده ايد؟
10 بار ، 100 بار، 1000 بار ....
يك سوال ؟!
طبق بند ششم قطعنامه لازم الاجرا 598 شوراي امنيت (كه با توافق سه جانبه ايران ، عراق و سازمان ملل متحد تنظيم شد) ، دبير كل سازمان ملل موظف به شناسايي متجاوز در جنگ ايران و عراق شد و متجاوز ملزم و متعهد به پرداخت كليه خسارات و همچنين غرامت به كشور مقابل گرديد.
اين قطعنامه در تاريخ 27 تيرماه 1367 مورد قبول ايران و عراق قرار گرفت.
پس از بررسي هياتهاي مختلف كارشناسي شوراي امنيت و سازمان ملل ، خاويار پرز دكوئيار( دبير كل وقت سازمان ملل متحد) طي بيانيه اي رسمي عراق را متجاوز اعلام كرد و عراق ملزم به پرداخت كليه خسارات و همچنين غرامت به كشور ايران شد.
رييس جمهور وقت (هاشمي رفسنجاني) و وزير كشور وقت (عبدالله نوري) حداقل خسارت وارده به كشور در طول 2900 روز جنگ را حداقل 1000 ميليارد دلار اعلام كردند. حال آنكه صرفا خسارت ناشي از شهادت حداقل 300 هزار نفر، مجروح شدن حداقل 700 هزار نفر، تخريب كامل حداقل 10 شهر كشور، تخريب عمده 5 استان كشور، حملات موشكي به حداقل 30شهر كشور، هزاران بي خانمان و جنگ زده ، تخريب صنايع و زيرساختهاي اقتصادي و ... غرامت آنها شايد بسيار بيشتر باشد.
اما
ضروري است بدانيد كشور كويت بخاطر 40 روز اشغال كشورش توسط عراق در جنگ اول خليج فارس، 200 ميليارد دلار غرامت درخواست كرد و طي چند سال از درآمد حاصل از فروش نفت عراق ، غرامت مذكور به حساب كويت واريز شد.
حال ما به همين 1000 ميليارد دلار هم قانع باشيم چون مبلغ بالايي است.
اما
در اين مدت حدود 20سال، ايران حاضر به پيگيري دريافت خسارت و غرامت خود از عراق نشد.
چندي پيش يك خبرنگار از يكي از مسئولين ارشد مملكتي( نماينده ويژه 18 ساله رهبر در شوراي عالي امنيت ملي، رييس قبلي صدا و سيما و دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي و رييس فعلي مجلس) در باره علت عدم پيگيري غرامت جنگ از عراق پرسيده بود . وي پرسيد سرنوشت پرداخت خسارات جنگ تحميلي بر كشور به كجا انجاميده است؟
در جواب وي با عتاب و تندي گفته شد، ديگر در مورد اين قضيه سئوال نپرسيد و پيگيري نكنيد . اين خلاف مصالح ملي است!
هرچه فكر كنيم كه علت آنكه ما نبايد پيگير خسارات و غرامت جنگ ويرانگرباشيم چيست . احتمالا جوابي منطقي نخواهيد يافت!
شگفتي آنجاست كه ما بايد پيگير منافع، فلسطين و لبنان و ونزوئلا و بوليوي و بوسني و كاستاريكا و سريلانكا و ... باشيم اما حق پيگيري حقوق مسلم خود را نداريم!
يك سوال ديگر ؟!
طبق دو معاهده رسمي فيمابين ايران و شوروي سابق در دهه 1920 و 1940 سهم ايران و شوروي سابق از حقوق و كليه منافع درياي خزر، مساوي و مشترك است.
همچنان كه معاهدات و حقوق بينالملل و منطق ايجاب مي كرد در سال 1991 كشورهاي تازه استقلال يافته شوروي سابق، به مجامع جهاني اعلام نمودند كشورهايشان به كليه معاهدات و تفاهمنامه هاي فيمابين با ساير كشورها پايبند است.
لذا 4 كشور تركمنستان، قزاقستان، روسيه و آذربايجان ، به دلخواه خودشان ، مختار به تقسيم منافع درياي خزر، از سهم 50 درصدي شوروي سابق بودند.
اما جايگاه بين المللي و قدرت چانه زني ايران در سالهاي اخير چنان تنزل يافته و اوامر و دستورات سران كرملين ( روسيه) ما را به جايي برد كه سران ايران حاضر شدند بر سر 50 درصد سهم قطعي و قانوني خود در درياي خزر بر سر ميز مذاكره بنشينند.
در اجلاسي كه به دليل حضور شخص ولاديمير پوتين(رييس جمهور وقت روسيه) با ذوق زدگي زائدالوصف ايران در تهران برگزار شد، به جايي رسيديم كه در عين ناباوري سهم ايران از منافع رو و زير زميني خزر 3/11 (يازده و سه دهم ) تعيين شد!
پنجاه درصد كجا و يازده درصد كجا ؟!
وقتي اين مساله با واكنش شديد نخبگان و مردم مواجه شد ، وزير خارجه دولت نهم در مراسم عيد غدير در ميان كاركنان وزارت خارجه اعلام كرد:" اين يك جنجال است . اين را بدانيد حق ايران از رژيم حقوقي درياي خزر هيچگاه در طول تاريخ بيش از 11 ( يازده)درصد نبوده است!"
كار به جايي رسيد كه كاظم جلالي (عضو و مخبر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس) اعلام كرد: "اگر ما به سهم 20 درصدي از خزر برسيم براي ما يك پيروزي خواهد بود ."
جالب است اجلاس اخير براي تعيين رژيم حقوقي درياي خزر اينبار در قزاقستان و بدون دعوت از ايران انجام شد.
و هم اكنون چندسال است به جايي رسيديم كه كشور آذربايجان نفت را ، و كشور تركمنستان گاز را از زير آب و خاك خارج مي كند اما ما نمي توانيم دم بر آوريم. ( صحت اين گفته را ميتوانيد از هر كارشناس مستقل نفت و گاز جويا شويد.)
وقتي كشور آذربايجان (كه ايران خود را متعهد به ارسال كمكهاي انسان دوستانه كميته امداد امام به محرومان آن كشور ميداند) ايران را از كنسرسيوم استخراج نفت در سواحل مشترك آذربايجان و ايران اخراج كرد ، سخت ترين و تندترين واكنش ايران اين بود كه وزير خارجه ايران اين مساله را صرفا " كار بد " توصيف كرد و هيچ اقدام حقوقي براي استيفاي حق مسلم ايران از منافع خزر انجام نشد.
اي كاش به جاي روسيه ، آمريكا در ساحل خزر بود . چون مسئولين ايران فقط مي توانند در مقابل آمريكا و اسراييل چنگ و دندان نشان دهنده و در مقابل ساير كشورها كلاه ايران پشم ندارد.
در واقع تئوري و دكترين اصلي جمهوري اسلامي اين است
" به همه كشورها بايد باج داد تا به آمريكا باج نداد.
حال آيا جملات مسئولين جمهوري اسلامي درباره كوتاه نيامدن
از حقوق ملت ايران، صحت دارد؟
شما هم روي اين سئوالها و سوالاي مشابه فكر كنيد.
اين متن را براي ساير دوستان خود هم بفرستيد تا آنان هم فكر كنند.
شايد دلايلي منطقي بيابيد.
۱۳۸۸ مهر ۱۴, سهشنبه
۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه
سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل
-... آقا نمیدونید چه صحنه جالبی بود. واقعا یک معجزهای رخ داد. از لحظهای که من رفتم پشت تریبون و همینکه بسم الله را گفتم و دعای فرج را شروع کردم یک باره تمام کافرین و ملحدینی که از کشورهای دیگر آمده بودند تبدیل شدند به صندلی!... باور کن راست میگم. همهشان تبدیل شدند به چوب و آهن و پلاستیک! تا آخر صحبتهای ما همینطور بصورت صندلی باقی ماندند و جیک هم نزدند.- احسنت احسنت. طیبالله انفاسکم
به گزارش خبرنگار «آینده»، در این نمایشگاه که تعدادی از پرسنل سپاه پاسداران به عنوان راهنما به توضیح برای بازدیدکنندگان میپردازند، بخشی نیز به عنوان بخش جنبی در نظر گرفته شده است که به دو قسمت تقسیم شده که یک بخش با زمینه سفید و نورانی و بخش دوم با زمینه سیاه و مجسّمه اژدها کنایه از جهنّم دارد.
در بخش سفید، تصاویری از اماکن مقدّسه، شهدا، پیشرفتها و دکتر احمدینژاد نصب شده است. در بخش سیاه نیز تصاویری از مجرمین، شیطانپرستان، جنایتکاران و عوامل ضدّ انقلاب نصب شده است که در میان آنها دو چهره سیاه دیده میشود که یکی که با علامتی سبز مشخّص شده است و دیگری با علامتی زرد و شعار GHANGE در کنار اوباما نشان داده شده است.
راهنمایان این نمایشگاه برای کسانی که پیام غیرمستقیم! این تصاویر را درک نکردهاند، توضیح میدهند که مقصود از آنها چه کسانی هستند.
اردوگاه شیطان
اردوگاه خدا (بهشت)
ضمنا میتوانید با مراجعه به لینک زیر، فیلم 46 ثانیهای مربوط به این خبر را نیز تماشا کرده و همچنین نظرات کاربران را در مورد این مطلب بخوانید.
http://www.ayandenews.com/news/13368
۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه
احمدی نژاد و تلاش برای مشروعیت بخشیدن به دولت نامشروع
1- اعلام تاسسیات هسته ای درنزدیکی قم از سوی احمدی نژاد
2- اجازه ملاقات سفیر سوییس از سه جهانگرد آمریکایی بازداشت شده توسط ایران
3- اجازه بازدید منوچهر متکی وزیر امورخارجه دولت نامشروع از دفتر منافع ایران در واشنگتن
تمای این تحرکات بیان گر این است که ایران سعی دارد در مجامع بین المللی خود را به مشروعیت برساند و بعید نیست در چند روز آینده این سه جهانگرد را به مانند 13 ملوان انگلیسی آزاد نماید و حتی ممکن است در این مذاکرات در بر سر برنامه هسته ایی خود کوتاه بیاید و دست از غنی سازی اورانیوم بردارد.
ولی این نکته را باید به سران 1+5 و تمامی کشورهای جهان یادآور شد که از نظر اکثریت مردم ایران دولت احمدی نژاد دولتی است کودتایی ،ضد مردمی ونامشروع و لذا نمایندگانی که در نشست 1+5 حضور دارنند نماینده اکثریت مردم ایران نبوده و هرگونه تصمیم و توافق با این دولت نامشروع مورد قبول اکثریت مردم ایران نمی باشد
سعید حجاریان آزاد شد
اطلاع رسانی کنید
۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه
دومين نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی
بسم الله الرحمن الرحيم
---------------------------------
اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.
جناب آقای هاشمیامام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم.ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.
جناب آقای هاشمیمن در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟ می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.
جناب آقای هاشمیشما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس وظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!
رياست محترم مجلس خبرگان رهبریامام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟
جناب آقای هاشمیپاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد برآنچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟
جناب آقای هاشمیبر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خداینخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.
والسلام عليکم و رحمه الله و برکاتهمهدی کروبیششم مهر ۱۳۸۸ مهدی کروبی ششم مهر ۱۳۸۸
ساعت دروغ سنج
۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه
هدیه ناقابل (!) آموزش و پرورش به اعراب
با شروع سال تحصیلی و توزیع کتب درسی در میان دانشآموزان نکتهای جلب توجّه کرد؛ عکس پشت جلد کتاب فارسی سال اوّل دبستان، به نقشه ایران اختصاص یافته است. در این نقشه که تصویرسازی از ایران بر اساس اقلیم و طبیعت مناطق مختلف کشور است، نشانی از آبهای خلیج فارس نیست!
در روزهای اخیر، خبر حذف نام پادشاهان ایرانی از کتاب تاریخ مدارس و حمله به تاریخ و تمدّن چند هزار ساله ایران در مطبوعات و فضای مجازی به سرعت پیچید و متأسّفانه مسئولین دولتی در قبال این مسئله، پاسخ قانعکنندهای را ارائه ندادند.
امّا این پایان کار نبود و با شروع سال تحصیلی و توزیع کتب درسی در میان دانشآموزان، نکتهای جلب توجّه کرد؛ عکس پشت جلد کتاب فارسی سال اوّل دبستان، به نقشه ایران اختصاص یافته است. در این نقشه که تصویرسازی از ایران بر اساس اقلیم و طبیعت مناطق مختلف کشور است، نشانی از آبهای خلیج فارس نیست!
حذف آبهای خلیج فارس در حالی است که دریای عمان و دریای خزر به رنگ آبی در جنوب و شمال نقشه مذکور دیده میشود امّا در قسمت مربوط به خلیج فارس بدون هیچ رنگآمیزی که نشاندهنده پهنه آبی باشد، نوشته شده است: ایران سرسبز است. ایران آزاد است. ما ایران را دوست داریم.
این بار وزارت آموزش و پرورش و دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی، طرحی سؤالبرانگیز را اجرا نمود و متأسّفانه این اقدام هم اعتراض مسئولین را درپی نداشت.
گفتنی است با توجّه به حجم گسترده اقداماتی از این دست، نگرانیها رو به افزایش است و به نظر میرسد، جریانی مشکوک و خطرناک در دولت به راه افتاده است که قصد دارد خلیج فارس را نیز به مانند دریای خزر، قربانی سیاستهای نادرست دولتمردان کند.
با توجّه به حسّاسیّت موضوع و علاقه اعراب به مصادره خلیج فارس و تبدیل آن به خلیج عربی، این مسئله باید مورد توجّه خانه ملّت قرار گیرد و متخلّفان مورد عتاب قرار گیرند.
البتّه وقتی خودمان ارزش نام خلیج فارس را حفظ نمیکنیم، زمینه برای تغییر نام خلیج فارس از سوی اعراب فراهم میشود. به راستی وزارت آموزشوپرورش و مسئولان دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی، چه پاسخی برای این اهمال دارند؟
ذکر ِ حال ِِ مولانا احمدی نجات (کسّر الله امثاله) 1
by koki
آن آفتاب پنهان، آن بچه سمنان؛ آن خو کرده به کاپشن، آن طعنه زننده به مه روشن؛ آن یگانه تحفه ی نطنز، آن سوژه ي همه گونه طنز؛ آن مروّجِ فرقه ی مصباحّیّه ، آن پیرو ِ طریقت فلاّحیّه ؛ آن اسطوره ی لجاجت و بیعاری، آن رو کم کننده ی حسین شریعتمداری، آن رقیب بی همتای کیدمن و لوپز، آن رفیق شفیق کاسترو و چاوز ؛ آن خراجگزار چین و روسیّه ، آن جهیزیّه بخش دختران لبنان و سوریّه، آن وام دهنده ی بی منّت ، به ده ها دولتِ بی اصالت، آن بخشنده ی سهام جهالت، آن صدقه دهنده به آحاد ملّت، آن نافی کبیر هولو کاست، آن بریده از خط چپ و راست، آن کودناگر جانان مرمری ، آن ضایع کننده فرمان رهبری، آن مغلطه گر هر مناظره، آن سازنده ی همه گونه خاطره، آن داستان پرداز نامی، هماره وامدار محصولی و ضرغامی، آن از عطوفت و مهربانی محروم، آن تجویز کننده ی گلوله و باتوم، آن دارنده ی بالاترین آی کیو ، آن مرید مشایی بن نتانیاهو، آن نخبه ی سر در گم، آن سرکوبگر اجتماعات آرام مردم، آن قهرمان مبارزه با تبعیض و فساد؛ مولانا میرزا محمود احمدی نژاد از اکابر بی هویّتان بود و از اعاظم گربه صفتان! در سیاست بازی و پرونده سازی یگانه بود و از شدّت روابط پدر و پسری با رهبری دیوانه بود!نقل است که آغاز کار و مسقط الرأسش به گرمسار بود و او پسته به افراط همی خوردی و این هوش زیاد وی از آن جهت است. روزی پدر رحمة الله علیه را همی پرسیدی که ای پدرجان به غیر این خراب شده که ما در آن زیست می کنیم آبادی دیگری هم مگر وجود دارد؟و پدر چون این بشنیدی به فراست دریافتی که روز واقعه فرا رسیده پس روی پسر را به جانب تهران گردانیدی و چنان تیپایی به وی بزدی که تا خود تهران نعره زنان بدویدی.گویند که به علت ریز نقشی همواره مصداق این مثل بوده که فلفل نبین چه ریزه، بخور ولی مواظب باش جاییت نسوزه! و چون در اندک مدتی به تمامی علوم زمان خود احاطه یافت، پیر طریقت وی را لقب مولانایی و کاپشن(خرقه) توانایی عطا نموده تاکمر همت به خدمت خلق بندد. پس پیر آخرین تست هوش را هم از وی بگرفتی و مر او را سوال نمودی که: یا محمود آن چیست که جنسش از چدن تواند بود و دسته دارد و سطل است؟ و وی بلا درنگ جواب بفرمودی که: مرا گمان بر تراکتور باشد. بیت:
ببرد از من قرار و طاقت و هوش ... آخ برم اون هوششو، آخ برم اون هوششو!
القصه، هر روز که از عمرآن شریف می گذشتی چون فولاد آبدیده تر می گشتی و مناصب و پست های خدمت به خلق را یکی پس از دیگری فتح می نمودی و به این درجه که اکنون می بینی رسیدی. یکی از محاسن وی آن بودی که مابین عالم هپروت و عالم واقع هیچ فرق نمی توانست که بگذارد و همواره افاضاتی می نمودی که جهانی را به جوش و خروش می آوردی و انگشت به دهان می گذاشتی.. نقل است که به هنگام ایراد خطبه در سازمان ملل المتحدة، هاله ای از نور وی را فرا گرفته بودی بطوریکه تمامی حضار انگشت به دهان مانده بودند و هنوز که هنوز است انگشت از دهان بیرون نیاورده اند(تبارک الله احسن الخالقین). حکایت است که روزی مریدی از وی در باب حکم حضور زنان در میادین ورزشی بپرسیدی و وی فتوی بدادی که مانعی نمی بینم. و حیف و صد حیف که متظاهران به دین و درایت، چنان بر دهان آن وجود شریف بزدند که هم سوال و هم جواب به کل از خاطر مبارکش برفت.در باب کرامات آن عزیز همان بس که در ابتدای کار خلایق را وعده آوردن نفط بر سر سفره شان دادی و چون خر از پل گذراندی، فرمودی که این سخن ندانم که اولین بار از که صادر گشتی. و در ثانی هیچ عاقلی نفط بر سر بساط طعام آورد؟ و دیگر اینکه فرموده بودی که اسرائیل باید از میان برود و عجبا که هیچ عاقلی سخن او فهم و غور اندیشه او را درک نکرد و چون عالمی به جوش و خروش در آمد از این سخن، وی چنین شرح بدادی که منظور من این بود که یعنی اسرائیل از بین ما برود. چه میدانم برود یک جای دیگر. ما دیگر با او بازی نمی کنیم.از کرامات عجیبه اش همین بس که همی خواست پذیرایی مدیران را به بیسکویتی کاهش دهد و به هنگام عمل در چشن تنفیذ خود ، آن نیت را با تاج گلان گران قیمت و خدمه متحد الکت و شلوار نمایش دهد . نقل است از شیخ ابو قورباغه ي گرمساري كه دكتر را در اوان كودكي همي يافت و شيخ در تعجّب همی فرو رفته ، انگشت تحیر بر دهان پرسید : یا محمود چرا تنها همی نشسته و با دیگران بازی نمی کنی . ندایی آمد :«موی بلند روي سياه ناخن دراز ،واه و واه و واه » شیخ این را شنید و بگریخت. .اورا سخنان نغز فراوانست از جمله آن که:- "کی گفته یهودیان را سوزاندند؟ من خودم آن جا بودم دارشان زدند"-"هر که دزدی کند اسمش را اعلام می کنم باقی بقایشان"ایضاً ازوست: "نحن نستطیع؛ ما می توانیم" دیگر آن که گفت:"جمعیت هرچه فزون باشد به! "شيخ محمود ظاهری چون دراویش داشت، دلقی پشمین و کاپشنی سپید پوشیدی، محاسن را دست نزدی و موها شانه نکردی وبه اعتراض سیاسیون خوش تیپ وقعی ننهادی.از او بسی کرامات نقل شده از جمله آن که گویند در هرجا خطبه خواندی هاله های نورانی او را فرا گرفتی!دیگر آن که: نبود برای فقر و فساد و تبعیض علاجی جز آن که او گفت اجی مجی لا ترجی و آن گاه بود که این هر سه ورپرید!دیگر آن که نامه هایی چند به سران کفر و استکبار نوشتی و در آن ها ایشان را نصایح فراوان نمودی
ای نامه که می روی به سویش يك مشت بكار بيخ رويشوان گاه بكن ز كلّه مويش بفشار به خشم آن گلويش
طعام کم می خورد و آن چه از طعام دوست داشت کیک زرد و آب سنگین و آبگوشت بود که به سیاق سانتریفیوهای پی 2 بار می گذاشت.کارل مارکس ظهور اورا خبر داده بود و گفته بود" من امیدم به رفیق محمود است." ودیگرآن که " پرولتاریای جهان! حول محور عمو محمود متحد شوید!"(کاپیتال نوشته مارکس ترجمه ایرج اسکندری ص 452)قال مولانا شنبليله، شیخ كشك الدين بدپيله فی لیل المعرفی الکابینه الاحمدی نجات فی جمع العلماء شیعه و سنیالذین یعرف الکابینه النوادرفی هدایه الامورالمملکت ، العروسک و المامور و جمیعا فی خلفهم دست بیلا چنانچه لا یعمل الامور دیکته.و چون صاحب دل این نکته بشنید به زمزمه همی گفت:
فی شرح کابینه شیخ جمهورگفت همی شیخ به قول مشهوراین همه را به یک عنان ببینیداز این خزان هیچ گلی نچینید
صاحب دلی به یکی از افراد کابینه شیخ محمود همی رسیدی واو را گفت : تو را چگونه در ای کابینه وزیر کردندی . وزیرنگاهی کرد و همی گفت:
زنده بدم مرده شدم خنده بدم گریه شدمدولت او آمد و من دولت يك دنده شدمگفت که بازیچه نه ای لایق کابینه نه ایرفتم و بازیچه شدم لایق کابینه شدمگفت که تند رو نه ای روکه ازاین قوم نه ایرفتم و افراطی شدم سلسله بندنده شدمگفت که تو شیخ و سری معتدلی ، پیشوریشیخ نیم پیش نیم امر تورا بنده شدمگفت که در دولت نو راه نرو رنجه مشوزانکه منم همچو شما گوش به فرمانده شدمگفت تو را حرف کهن از بر ما نقل مکنگفتم آری نکنم ساکت و باشنده شدمچشمه خورشید تویی سایه گه بید منمچون که زدی بر سر من پست و گدازنده شدمصورت زشت یافت دلم واشد و بشگافت دلملایق کابینه شدم كفتر پر كنده شدم
در هنگام احتضار، دوستانش؛ چاوز، خوزه مورالس و دیگر چپ ها بر بالینش آمدند. گفتند: یا شیخ ما را نصیحتی بفرما!گفت ای برادران چپ با غنی و اغنیا دشمن باشید اما با غنی سازی نه!وصیت کرد که اورا در جایی بین عمارت یو سی اف اصفهان و آب سنگین اراک دفن نمودند. بر سنگ تربت او نوشته آمده است:
میون اين دو دلبر دو دل موندم کدوم ور
مزار او زیارتگه مشتاقان اتم و عدالت است رحمه الله علیه!ازاو رسالاتی چند هم بر جای مانده است از جمله "رساله در ترافیکیا " رساله " نحن نستطیع""چگونه به جای آب و دوغ و دوشاب؛ بر سر سفره، نفت بنوشیم.ايضاً، در شاهكار بي نظيرش "خلستان ِ بعدي" حكاياتي بديع با معاني منيع درج است. از آن جمله اين قصّه كه صاحب دلان گفته اند نقد حال خود اوست :یاد دارم ناخوش آوازی ، کاندیدای ریاست جمهوری شده بود و بانگ به تبلیغ همی برداشت . صاحب دلی بر او بگذشت ، گفت : تو را شمار رأی چند است ؟ گفت : اگر به سیاق عدالت و رأی عقلایی پیش رود . هیچ !گفت : پس این همه زحمت از چه روی به خودهمی دهی ؟ گفت : از بهر تکلیف دهم . گفت : از بهر تکلیف مده !
ای که تعداد رای تو هیچ استقدری اهسته تر، سر پیچ است
صا حب دل این نکته بدید و به رفت و در گذر زمان نا خوش آواز را بر مسند بزرگان دید و با خود به زمزمه همی گفت :
تکیه بر جای بزرگان بتوان زد به خلافاگر از جانب بالا بروی وز سر لاف
۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سهشنبه
۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
انا لله وانا الیه راجعون
سنش به 10سال نرسیده بود که پدر جانبازش را از دست داد.وهنوز یکی دوسالی مانده بود تا تولد 20 سالگی اش را جشن بگیرد اما .....تنها جرمش بود که شبها تکبیر می گفت . روز 13 تیرماه 1388 توسط خانمهای با پوشش چادر به زور از منزل ربوده شد و پس گذشت 20 روز، مادر فداکارش، جنازه تنها یادگار همسر شهیدش را در سردخانه ای معروف شناسایی می کند.آن هم نه از روی چهره اش، بلکه از روی خالی که پشت پایش بود، چرا که سعی شده بود تا آثار جرم را با اسید بسوزانند.اینها همان مدارکی هستند که حجت الاسلام کروبی، نمی تواند اعلام کند.رسانه شمایید.
**********
انا لله وانا الیه راجعون
برای شادی روح مرحومه سعیده پورآقائی در مراسم وی شرکت کنید
و برای همه جانباختگان نظیرش همچون "ترانه موسوی " درود بفرستید
این آگهی را برای دوستان ارسال کنید
**********
بنام خداوند در هم کوبنده نظام ستمگران
جبهه سبز" ترانه" جدیدی سرود
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نو بهار همیشه
بدینوسیله درگذشت غنچه پرپرشده
مرحومه سعیده پورآقائی(آمایی)
تنها فرزند جانباز شهید عباس پور آقائی(آمائی)
را به اطلاع می رساند . به همین مناسبت بزرگداشت آن عزیز نو شکفته در روز شنبه 7/6/88 از ساعت 30/17 الی 19 در مسجد جامع قلهک واقع در شریعتی نرسیده به دولت برگزار می شود.حضور شما سروران گرامی باعث شادی آن مرحومه وتسلی خاطر بازماندگان خواهد شد.
از طرف مادر داغدارش(علی نژاد کلائی) وخانواده ها وآشنایان
وسیعلموالذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون