۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

گل‏واژه‌های احمدی‏‌نژاد!!!

 با حذف قیمت زمین، بهای خانه نصف می‌شود!

 فرار مغزها و سرمایه‌ها نداریم، هرکس آزاد است هر کجا که خواست زندگی کند!

 امارات اگر پیشرفت کند، انگار ما پیشرفت کرده‌ایم!

 برخلاف نظر بقیّه، من معتقدم زنان گیلانی در کنار کار و تلاش روزانه، حریم عفاف و ناموس خود را هم حفظ می‌کنند!!!

 مردم از شنیدن اسم دموکراسی حالت تهوّع می‌گیرند!

 برخلاف دولت‌های قبلی ما در انتخابات شوراها، بی‌طرف عمل کردیم!

 این‏که می‏گویند دوتا بچّه کافیه، بنده معتقد نیستم. کشور ما برای صد و بیست میلیون نفر جا دارد!

 ۴۲ روزنامه علیه دولت می‌نویسند!

 یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف می‌زند، آن وقت شما بهش ایراد می‌گیرید؟

 در کشور ما طیّ این دو ساله معجزه اقتصادی رخ داده!

 گوجه‌فرنگی ۳۵۰۰ تومان نیست، بغل خانه ما ۱۲۰۰ تومان است!

 رشد تورّم ۲۳ درصدی (گفته مرکز پژوهش‌های مجلس) دروغ است، تورّم ۱۳ درصد است!  من نگفتم نفت را سر سفره‌ها می‏آورم!!

 در سخنرانی من در مجمع عمومی سازمان ملل، یک نفر گفت که فلانی، یک هاله‏ ای از نور صورت تو را فرا گرفته بود!

 امروز همه به این واقعیّت معتقدند که در حال حاضر، کشور را امام زمان مدیریّت می‏کند.

 بعضی افراد بی‏ایمان می‏گویند که ما در هیئت دولت، یک صندلی برای آقا خالی می‏گذاریم، در حالی که اگر آقا به هیئت دولت بیاید که تنها نمی‏آیند! با یارانشان تشریف می‏آورند!

 میانگین سنّ دانشمندان هسته‏ای ما، 17 سال است!

 یک دختر 15 ساله در شیراز توانسته  است در زیرزمین خانه‏شان، اورانیوم را غنی کند!

 با چاقوی زنجان، دست و پای دشمنان این مملکت را قطع می‌کنیم!

 آقای مشایی مظلوم واقع شدند! ایشان هیچ گاه نگفتند ما با ملّت اسرائیل دوست هستیم! (بلکه ایشان گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم!)

 روشنفکران، به اندازه بزغاله هم نمی‏فهمند!

 سران کشورهای دنیا برای نزدیکی با کشور ما صف کشیده‏اند، مثل این پیرزن‏ها که در صف، زنبیل می‌گذارند!

 (در کنفرانسی در آمریکا فرمودند:) من می‏خواهم یکی دو نکته بگویم (بعد ان تا پوینت گفت)!

 آقای کردان مظلوم واقع شدند و استیضاح ایشان غیرقانونی است!

 50 درصد جابه‏جایی‏ها در تهران، می‏تواند با منوریل انجام شود!

 هرگز نمی‏گذارند که اوباما رئیس جمهور آمریکا شود!

 بهای کنونی نفت (150دلار در سال 86) بسیار پایین است و من پیش‏بینی می‏کنم که نفت به 200 دلار هم برسد!

 من به آقای علی‏آبادی گفتم که خودت با قدرت وارد فوتبال شو و فدراسیون فوتبال را اداره کن!

 عدّه‏ای می‏گویند که بازار آزاد همه چیز را حل می‏کند، ولی من به شما می‏گویم که بازار آزاد برای دزدها و سارق‏هاست!

 روز بسیج، نقطه عطف تاریخ بشریّت است!

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

4 آذر سالگرد شهید خدمت دکتر سامی بر همگان تسلیت باد







ظهر چهارشنبه دوم آذر ماه 67 سه ضربه كاري يك جنايتكار حرفه‌اي بر مغز دكتر كاظم سامي كه در پشت ميز طبابت آخرين ساعت خدمت روزانه‌اش را مي‌گذراند وارد آمد! دو روز و نيم تلاشهاي جانفشانه دكتر جراح و مسئولين بيمارستان ساسان و مقاومت سرسختانه خود بيمار در برابر مرگ به جائي نرسيده در ساعت 30/21 جمعه 4 آذرماه دكتر سامي عزيز، مردانه و مظلومانه در سن 54 سالگي جان شيرين و دانش امانتي را تسليم خداوند جان آفرين و توانمند حكيم نمود . . . انالله و انا اليه راجعون
چهارم آذر بیست و یکمین سالگرد شهيد راه حق و خدمت دكتر كاظم سامي است
بنده خدا بود، رهرو خط انبيا، دشمن دروغ و دروغگويان، گواه حق و از شايستگان خدمتگزار. مصيبت و درد اختصاص به خاندان سامي نداشت، دوستان و ياران، همفكران و همكاران، درمان شدگان، شاگردان او و همه ايرانياني كه آشنائي قبلي با افكار و خدمات سامي داشتند يا آگاه از فاجعه پيش ساخته شدند، داغديده و كوبيده گشتند.
چه عيادت كنندگان دوران بيهوشي، چه تشييع‌كنندگان و به دوش گيرندگان جنازه تا به خاك سپردن در "ابن‌بابويه" چنين تجمع خودجوش و تأثر بي‌شائبه مردان و زنان طبقات مختلف، بي‌سابقه و غير قابل مقايسه با عزاداري‌هاي خانوادگي يا فرمايشي تبليغاتي بود. حكايت از هم‌آوايي و همدردي كل جامعه دردمند ايراني مي‌كرد.
كاظم سامي كرماني دانش‌آموز هم مدرسه‌اي علي شريعتي و پرورش يافته مكتب استاد محمدتقي شريعتي، از ابتداي جواني همگام با نسل جوان ستمكشيده و سرگردان كه تشنه آزادي و ارزش انساني و استقلال كشور بودند و اسلامي را مي‌خواستند كه از خرافات و ركود و ريا پاك شده باشد، به صف پايه‌گذاران كانون نشر حقايق اسلامي (مشهد)، انجمن اسلامي دانشجويان (تهران) و سپس انجمن اسلامي پزشكان پيوست. ضمن آنكه با تخصص روانپزشكي و تلاش شخصي به درمان بيمارشدگان از رنج و نابسامانيها مي‌پرداخت. با ياران همفكر و ديگر مبارزان هم ‌زندان گشت و تا پيروزي انقلاب اسلامي وسرنگوني استبداد 2500 ساله شاهنشاهي از پا ننشست. پس از پيروزي با قبول پست وزارت بهداري با دولت موقت كه رهبر انقلاب آنرا دولت امام زمان ناميده بود، همكاري نمود. شب و روزش در آن ماههاي بحراني و نگراني وقف ايفاي وظيفه و سامان دادن به سلامت و سياست و سرنوشت مملكت بود. در برابر كارشكنيها و بي‌وفائيها مانند ساير وزرا استعفا داده به مطب و به مبارزه براي دفاع از مردم و آرمانهاي انقلاب برگشت. نماينده مردم در مجلس اول شد. آخرين دلخوشي او خلوت خانواده بود، با مختصر درمان و چاپ و پخش كتاب و گاهگاه ديدار و گفتار با تني چند از همفكران در محافل دربسته و بركنار، معذلك اميد به خود و خوديها و خدا را از دست نداد.
براي كسي كه جز خدمت و دوستي رابطه ديگر ي با مردم نداشت و در عالم سياست و مبارزه نه با دولت و نهادها به معارضه و براندازي پرداخته بود و نه با هيچ خلق و گروه در افتاده مرتكب خيانت و جنايتي شده بود. هيچكس احتمال چنين سوء قصد تنظيم شده بيرحمانه را كه هم ترور جان بود و هم ترور وجدان، نمي‌داد. در بادي امر حدس زده مي‌شد كه كار يك بيمار رواني از جا دررفته باشد. وقتي از چگونگي حمله و ترتيبات حساب شده آن مطلع مي‌شدند در پي يك ترور سياسي از ناحيه يك گروه مخالف درگير مي‌رفتند كه آن هم با توجه به اخلاق و افكار و فعاليتهاي دكتر سامي و دوستانش قابل توجيه نبود.
عمل نه تصادفي بود نه بي‌حساب و نقشه. انتخاب شخص سامي و ضربات وارده بر مغز و پيكر با چنان شدت و وحشت، پيامي همراه داشت. هشدار خصمانه و اخطاري بود به‌همه صاحبان مغز و دل كه طرفدار حق و خدمت و عدالت از طريق منطق و مسالمت باشند.
و چه خوب گفت پروانه فروهر : پیکر سامی را که به سختی نفس می‌کشید با زخم‌های بسیار بر تخت بیمارستان به‌خاطر می‌آورم و با خود می‌گویم، به‌راستی به‌چه گناهی؟ گرچه خوب پیداست آن مرگ دردناک، تاوان تلخ عمری تپیدن برای مردم است .
آری اینچنین بود مرگ یک اسطوره یادش گرامی روحش شاد

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

احمدی نژاد در سرزمین کومور

http://www.4shared.com/get/158559241/4d5b84e5/___online.html

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

نام او می ماند



مهدی سحابی، تبلور تلاش چهار نسل فرهنگی کشور از میان مان رفت. بیش از 300 روزنامه نگار، نویسنده، مترجم و هنرمند درگذشت او را به فرهنگ ایران زمین تسلیت گفتند.

مهدی سحابی برای بسیاری نماد ایرانیانی بود که زندگی خود را وقف اعتلای کشورشان کرده اند. آزادگی، فروتنی، پشتکار، مهربانی، صمیمیت همراه با دانش و توانایی حرفه ای به او شخصیتی یگانه بخشیده بود.

چهارشنبه 27 آبان، 18 نوامبر، همکاران و دوستان مهدی با او وداع خواهند کرد.

متن اطلاعیه آنان به این شرح است:


مهدی سحابی روزنامه نگار، هنرمند و مترجم خستگی ناپذیر ایران خاموش شد. او یکی از بهترین، پرکار ترین و در عین حال بی ادعاترین روشنفکران ایران بود. سیلونه با حضور توانای او در زبان فارسی مشهورتر از ایتالیایی شد، پروست با همۀ پیچیدگی، وزن جمله های بی پایان خود را بر زمین نهاد، و فردینان سلین زبان ابداعی خود را به مردم ایران بخشید.

جدیت در کار، بیزاری از کاهلی، و فروتنی ذاتی از خصایل او بود. در زندگی عادی چندان متواضع بود که هیچ کس از ظاهر او به باطن و فکر و فرهنگش پی نمی برد، و در زندگی حرفه ای چندان فروتن که می گفت در یک ترجمه خوب، مترجم اصلا نباید دیده شود. می گفت « ترجمه از فروتنانه ترین کارهای دنیاست؛ هرچقدر بیشتر زحمت بکشید کمتر باید دیده شوید ».

در مدت چهل سالی که در خدمت فرهنگ ایران بود بیش از چهل اثر به زبان فارسی تقدیم کرد. آثاری که برخی از آنها نه یک جلد، که ده جلد است، و نه یک سال که ده سال کار برده است. از سه زبان انگلیسی ، ایتالیائی و فرانسه ترجمه می کرد و هر سال گام بلندتری در کار خود بر می داشت. به تجربه توانائی های زبان فارسی را کشف کرده بود. می گفت این زبان فارسی نیست که ناتوان است، فارسی زبانان خویشکاری خود را از یاد برده اند. رمان نویس، مجسمه ساز و نقاش توانائی بود که نمایشگاههای موفقی از آثارش برگزار کرده بود.

فرهنگ ایران با تلاش های او بارور تر شد. درگذشت مهدی سحابی را به فرهنگ ایران تسلیت می گوییم.

سعید آذین – مهروا آروین – ناهید آرین – نوذر آزادی – داریوش آشوری – آیدین آغداشلو – کمال آقایی – سیروس ابراهیم زاده – محسن ابراهیم – امیر اثباتی – ایمان اثنی عشری – احمدرضا احمدی – بابک احمدی – مهران احمدی – جمشید ارجمند – شهرزاد اسفرجانی – نگار اسکندرفر – محمدرضا اصلانی – حوری اعتصام – شاپور اعتماد – هوشنگ اعلم – منوچهر افسری – حسن افشار – آریا اقبال – ابراهیم اقلیدی – محمدهاشم اکبریانی - سیمین اکرامی – گلی امامی – فاطه امدادیان – اسدالله امرایی – فرخ امیرفریار – احمد امینی – علی اکبر انصاری-علی انوری – حسن انوشه – بیژن اوشیدری – محمد اینانلو– محمدرضا باباجان – منوچهر بدیعی– لیلی برات زاده – رضا براهنی – گلبرگ برزین – مجید برومند – عاطفه بزرگ نیا – ناصر بلوری افشار – کتایون بناخیری – محمد علی بنی اسدی – رخشان بنی اعتماد – رضا بنی صدر – محمد بهارلو – سیمین بهبهانی – علی بهبهانی – برمک بهره مند – محمودرضا بهمن پور – مسعود بهنود – باقر پرهام – کیومرث پوراحمد – بزرگ پور احمد – احمد پوری - زویا پیرزاد – شیده تامی – صادق تبریزی – ناصر تجاره – عبدالله تربیت – صفدر تقی زاده – لاله تقیان – پرویز تناولی – فرهاد توحیدی – مرجان تهرانی – حبیب الله تیموره – منیژه تیموری – محسن ثلاثی – پرویز جاهد – عبدالرحیم جعفری – محمد رضا جعفری – یوسف جفرودی – احمد جلیلی – حسن جلیلیان – اسماعیل جمشیدی – آسیه جوادی – محمد رضا جوادی – رامین جهانبگلو – امیرحسنن چهل تن – بهزاد حاتم – علی اصغر حاج سید جوادی – محمد حسن حامدی – ناصر حداد – محمود حدادی – لیلا حسینخانی – محمد حسینی – محمود حسینی زاد – حسین حسینخانی – مریم حسینی – علی محمد حق شناس – اوژن حقیقی – علی حقیقی – ابراهیم حقیقی – مانی حقیقی – سعید حمیدیان – الهام خاکسار – سعید خاموش – مهین خدیوی – فرهاد خردمند – مسعود خرسند – بهاءالدین خرمشاهی – تقی خلج نژاد – امیرحسین خورشیدفر - مسعود خیام – احمد دامود – فرهاد داودی – حمید داورزنی – بهرام دبیری – مرتضی درباغی – کامبیز درمبخش – ایران درودی – عذرا دژم – مصطفی دشتی – پرویز دوایی – محمود دولت آبادی – علی دهباشی – سارا دهقان نصیری – علی ذرقانی – همایون ذرقانی – علیرضا رئیس دانا – فریبرز رئیس دانا – جعفر رحیمی نژاد – بهزاد رحیمیان – داود رشیدی – علی رشیدی – بهمن رضایی – حمید رضا رضایی – رضا رضایی – حسن رمضان زاده – علی اصغر رمضانی – علیرضا رمضانی مصطفی رمضانی – منیرو روانی پور – امیدروحانی – ع. روحبخشان – اسماعیل رها- گیتی رهنما- ناصرزراعتی- زهرا زرکش فرد- ایرج زرگامی- نورالدین زرین کلک- شهاب زمانیان- مریم زندی- محمد زهرایی- بابک زیرک- مهران زیرک- کاظم سادات اشکوری- فرشته ساری- محمدعلی سپانلو- جلال ستاری- محسن سروآزاد – زویا سعادت- سیما سلامتبخش – فریال سلحشور- پوری سلطانی- فهیمه سلیمی- احمد سمیعی- عنایت سمیعی- پیروز سیار- فرح سیدابوالقاسم- علی اصغرسیدآبادی- سیدمرتضی سیدابوترابی- فیروزه شافعی- سپیده شاملو- فریده شاهرودی- داریوش شایگان- منصوره شجاعی- مجید شفتی- محمد شمس- محمد شمس خو- محمد شمس لنگرودی- سعید شهلاپور- شهپر شهلاپور- داود شهیدی- کامران شیردل- بهزاد شیشه گران- کوروش شیشه گران- شیرین شیبان – مهناز شیر محمدی- قطب الدین صادقی- سیدعلی صالحی- فرج الله صبا- محمد صنعتی- خسرو طالب زاده- احمدطالبی نژاد- جواد طالعی – فرزانه طاهری- شهلا طهماسبی- ندا عابد- احمد عالی- مجید عباسی- علی عبداللهی- هرمزعبداللهی- مسعود عربشاهی- سیروس علی نژاد- سمیرا علیجانزاده- مجتبی عمرانی – مهدی غبرایی- احمد غلامی- کامران فانی- مهدی فخری زاده- مریم فخیمی- محسن فرجی- پوران فرخزاد- م. فرزانه – کیان فروزش- ناهید فروغان- مراد فرهادپور- امرالله فرهادی- علیرضا فرهمند- محمد قائد شرفی- امیر قاسمی زاده- آناهیتا قبادیان- علی اصغر قره باغی- مرضیه قیصری – کامران کاتوزان – محمدعلی کاتوزیان- جهانگیر کازرونی- مدیا کاشیگر- سپیده کاظمی- طلیعه کامران- ناهید کبیری- فرزانه کرم پور- آصف کریمی- ایرج کریمی- نیکی کریمی- ابراهیم کریمی- حسین کریمی- میرجلال الدین کزازی- ایرج کلانتری- پرویز کلانتری- باران کوثری- جهانگیر کوثری- رضا کیانیان- خجسته کیا- عباس کیارستمی- لیلی گلستان- احمد گلشیری- هوشنگ گلمکانی- پریوش گنجی- فیروز گوران- فریده لاشایی- فرشید مثقالی- پوپک مجابی- حسین محجوبی- محمد محمدعلی- مهدی محمدی- احمد محیط – عباس مخبر- منیژه مخبر- سید ابوالحسن مختاباد- جعفر مدرس صادقی- هوشنگ مرادی کرمانی- هومن مرتضوی- فریبرز مزارعی- مسطفی مستور- بهروز مسلمیان- شهرزاد مشاور- ساعد مشکی- عباس مشهدی زاده- محمد جواد مظفر- غلامحسین معتمدی- غلامرضا معتمدی- اکبر معصوم بیگی- شهلا معصوم نژاد- حسین معصومی همدانی- علی معنوی- نازیلا مقدم- فهیمه ملکی- بهرخ منتظمی- شاپور منوچهری- ضیاء موحد- داوود موسایی- حافظ موسوی – مریم موسوی- ناهید موسوی- نسترن موسوی- محبوبه مهاجر- مسعود مهاجر- مهران مهاجر- مسعود مهرابی- داریوش مهرجویی- احمد میرعابدینی- حسن میرعابدینی- کاوه میرعباسی- مهشید میرمعزی- زهرا میرزایی- علی میرزایی- کیومرث نائینی- عمید نائینی- نادر نادرزاد- غلامحسین نامی- محمد نبوی- عبدالرحمن نجل رحیم- سیمین دخت نراقی- محمود نزای- غلامحسین نصیری پور- مهری نگاری- حسن نمک دوست تهرانی- محبوبه نوذری- جهانبخش نورایی- مینا نوری- توکا نیستانی- صالح نیک بخت- محمد واشویی- جعفر والی- مژگان والی پور- هنگامه وثوق- احمد وثوق احمدی- اردوان وزیری تبار- بهاره وشکینی- کاوه وفاداری- فریبا وفی- فرهاد هادیان- علی هاشمی- قاسم هاشمی نژاد- هادی هزاوه- جعفر همایی- صفی یزدانیان- عباس یاری- پیام یزدانجو- مهدی یزدانی خرم – ترانه یلدا

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

بسیار تاسف بار

گريه کن گريه قشنگه
گريه سهم دل تنگه
گريه کن گريه غروره
مرهم اين راه دوره
گريه سهم دل تنگه
آقاي شهردار!
=2 0
در خبرها آمده بود که شهردار محترم تهران مبلغ 3 ميليارد تومان را براي بازسازي لبنان اختصاص داد.
آقاي شهردار اين تصاوير را قبلا ديده ايد؟
تصاوير کودکاني که به خاطر آتش سوزي در مدرسه و به خاطر نبود بخاري گازي و امکانات گرمايشي مناسب به اين چهره افتاده‌اند ...
آيا ما کم حافظه شده‌ايم؟ آيا جناب شهردار يادي از اين عزيزان کرده اند؟
آيا کمک به مردم روستايي و به دور از امکانات مملکت خودمون از بذل بخشش براي کشورهاي ديگه واجب تر نيست؟
و بسيار پرسش هاي بي پاسخ ديگر ...

ثمانه عظيمي دانش  آموز حادثه ديده

ثمانه عظيمي دانش آموز حادثه ديده بر اثر آ=D  8ش سوزي مدرسه روستايي از توابع شيراز

رضا حقيقي دانش آموز حادثه ديده
دستان نرگس حيدري دانش آموز حادثه ديده
نظافت دستان نرگس حيدري دانش آموز حادثه ديده بر اثر آتش سوزي بخ7ري نفت سوز توسط مادر
نرگس براي عکاس نمي‌خندد
برق نگاه معصومشان ‌با قاب‌هاي چوبي در دست که در آن ‌چهره‌هايي متفاوت از تصوير فعلي‌اشان را نشان‌ مي‌داد، آتش به دلمان زد.
عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نبايد يک بخاري استاندارد در کلاسشان مي‌بود، و انگشت‌هاي ذوب شده‌ نرگس در کنار کتاب فارسي کلاس سوم ما را ناخودآگاه به ياد حسنک کجايي، تصميم کبري، روباه و خروس و ده‌ها درس خاطره‌انگيز ديگر اين دوره انداخت.
نمي‌دانيم وقتي به درس پترس فداکار مي‌رسند، چه تصويري از انگشت پترس در ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتي نمي‌دانيم آيا به خاطر گرمي مشعل دهقان فداکار، او را دوست مي‌دارند. دخترکان و پسرکاني قاب‌هاي بزرگ در دست که حسرت و رنج در چشمانشان موج مي‌زند، بچه‌هايي که رنگ نداشته ديوار خانه‌اشان حکايت از جيب خالي والدينشان براي هزينه‌هاي سرسام‌آور درمان دارد و نمي‌دانيم چرا تا به امروز گره‌هاي چروک چهره‌‌هايشان که قرار بود ترميم شوند، هنوز باز نشده است و اين پرسش که آيا در ميان سيل پزشکان اين مرز و بوم کسي حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمي براي صورتکان اين بچه‌ها باشد، ما را به خود مشغول کرده است.
نرگس در روستايشان مي‌ماند، به دنبال مرغ خانه‌اشان مي‌دود تا شايد با سر و صداي مرغ و خروس‌هاي خانه بتواند اندکي خود را تخليه کند.
نرگس در کنار ديگر بچه‌هاي قرباني غفلت ما ،در کنار بچه‌هاي روستا براي گرفتن يک عکس حاضر مي‌شود اما او براي عکاس نمي‌خندد.
نرگس دفتر مشقش را باز مي‌کند، به زحمت و با کمک دست ديگر مداد سياه را در دست مي‌گيرد و در سطر اول مي‌نويسد: اي کاش کلاسمان آتش نمي‌گرفت

با سپاس از وبلاگ فلاپي 98 براي پوشش اين خبر
http://floppy98. blogspot. com/2008/ 05/blog-post. html